نوروز بر سفره ايرانيان


نوروز بر سفره ایرانیان
(ماندانا ناصر)
ما ایرانیان در زمان های بسیار دور جشن هایی داشته ایم که برخی از آن ها به سبب اهمیت ویژه ای که تاریخ برگزاریشان دارد ، رفته رفته رنگ و بویی گیراتر یافته اند و از این میان جشن نوروزبه سبب گردش سال ، پایان سال کهنه و آغاز سال نو بزرگترین جشن میهنی ایرانیان شده است . نوروز باستانی ترین جشن ایرانیان بیشتر از چهارهزار بار در تاریخ ملت ایران تکرار شده است . جشن نوروز که تا 13 روز در فروردین دوام داشت ، سرآمد جشن های سال بوده که از روزگاری کهن به هنگام برابری شب و روز و نو شدن جهان طبیعت ، همراه با رسیدن سبزه و گل و شکوفه و وزیدن نسیم جانبخش بهاری با مراسم خاص پرشکوهی برگزار می گردیده است . این سنت بزرگ ملی ، از قرون و اعصار گذشته و نسل به نسل نگاهداری شده تا به زمان ما رسیده است و هیچ یک از دگرگونی ها و پیروزی ها یا نا کامی ها که بیست و اندی قرن بارها در حیات تاریخی ما پدیدار گشته ، نتوانسته است خللی درارکان آن به وجود آورد. همه ساله هنگامی که طبیعت جامه سبز بهاری در بر می نماید و کودکان شاخ به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر می گذارند . مردم ایران زمین نیز به شادمانی به پیشواز این جشن رفته ، بساط شادی می افکنند و به سرور و نشاط می پردازند. برگزاری جشن نوروز بسی دور و دراز تا امروز ، نمودار ذوق سر شار و قریحه شاداب و شادان و روح نشاط طلبی مردم کهنسال این سرزمین است . که مانند آن در بین دیگر کشورها کمتر می توان یافت . این خود نمایشگر این است که قوم بلند پایه و فرهنگ هنر پرور ایرانی ، همانگونه که در جهانگیری و جهانداری و به وجود آوردن آثار و بدایع شگرف هنری و فرهنگی پیشتاز و پر ذوق بوده اند در بر قراری مراسم روز آغاز سال هم پاسداری و نگاهداری از یک آیین باستانی و ملی جست و جو کرد.
چگونگی برگزاری جشن نوروز در آغاز
دکتر پرویز رجبی در کتاب جشن های ایرانی می نویسد : چوپانان با چارپایان خود و کشاورزان با زمین های دیمی کاشت و درختان بی بر و پربار خود ، برخورد هر چند هم ساده داشته اند، کارشان و میوه کارشان نمی تواند پیوندی بی چون چرا و تنگاتنگ با شب و روز و گردش ماه و سال و چرخش سرما و گرما نداشته باشد... بنابراین ، نوروز در آن گذشته های دور و در گذشته ها ، سالگرد طبیعی کار چوپانان بوده است و روستائیان و هر آئینی که داشته اند ، آیینی بوده است چوپانی و روستایی ، بعدها بوده است که ثروتمندان و فرمانروایان نیز در نوروز و گردش سال حکمتی یافته اند و به آن آرایشی ویژه خود بخشیده اند.
نوروزدر آغاز ، یک جشن فصلی و دهقانی بود. زیرا در نخستین روز فروردین ، زمین در وضع اعتدالی خود در برابر خورشید قرار می گیرد و دنیای گیاهی پس از چند ماه خفتن بیدار می شود این روز همچنین مبدأ حساب شماری ایرانیان بوده و هست . نوروز در آن گذشته های دور ، سالگرد طبیعی کارچوپانان و کشاورزان بوده است و اگر نظری کوتاه بر سفره هفت سین داشته باشیم ، نشانه هایی از سبزی و کاشتن را می یابیم . متأسفانه هنوز مشخص نیست که از چه زمانی این جشن بزرگ چوپانی و روستایی برای همه گروه ها و لایه های گوناگون جا افتاده است . اما چون در ایران باستان بیشترین مردم کشور را چوپانان و کشاورزان تشکیل می دادند . می توان گمان برد که این جشن پس از گذشت چند سده میان مردم جا افتاده و از سوی همه پذیرفته شده است .
نوروز پیش از اسلام
نوروز سنتی است که از ایران باستان و زرتشتیان به یادگار مانده است ، نظرات دانشمندان و مورخان صدراسلام درباره اعیاد ملی و مذهبی ایرانیان به خصوص جشن نوروز قابل توجه و تعمق است ، توجه ساسانیان به مراتب و مناسک مذهبی ، خود روشنگر این سنت کهن ایرانی است که نوروز مقام شامخ، چه از نظر ملی و چه از نظر مذهبی در نزد ایرانیان داشته و دارد .
نوروز پس از اسلام
مرور تاریخ نشان می دهد که همواره مسلمانان به این جشن بزرگ ملی اهمیت و توجه نشان می دادند . نوروز سلطانی در قرن دوازدهم هجری در دربار امپراتوران عثمانی یک عید رسمی بود و نوروز ایرانی در زمان سلطنت سلطان احمد سوم ، یکی از چهار عید دربار عثمانی به شمار می رفت ، در عراق و سوریه و سایر متصرفات سابق دولت عثمانی ، این جشن تاکنون مورد توجه عمومی است و گاهنامه های سوریه و لبنان هنوز در ستون وقایع خود ایام نوروز سلطانی را منتها یک روز بعد از نوروز فعلی ایران ثبت می کنند.در شهر دمشق تا پنجاه سال پیش از این روز تشریفات مخصوصی از گزارش باغ و بوستان شبیه به تشریفات سیزدهم نوروز در ایران برگزار می شد. شرکت شیعیان عراق در عتبات عالیات برای مراسم نوروزی که آن را عید مذهبی عالم تشیع می شمارند ارزش نوروز را از صورت یک جشن محدود ملی به یک جشن عمومی مذهبی بالا می برد.
نوروز خاصه و نوروز عامه
در جلد چهارم برهان قاطع تألیف محمد حسین بن خلف تبریزی در باب کلمه نوروز توضیحی بسیار جالب و آموزنده آمده است که قسمتی از مطالب آن را نقل می کنیم : نوروز به معنی روز نو است و اصطلاحاً جشنی است که در آغاز فروردین گرفته می شود و آن دو (نوع) باشد یکی نوروز عامه و دیگر نوروز خاصه . نوروز عامه روز اول فروردین ماه است که آمدن آفتاب به نقطه اول حمل باشد و رسیدن او به آن نقطه اول بهار است . نوروز خاصه روزی است که نام آن خرداد است و آن روز ششم فروردین ماه باشد. نوروز در میان اعیاد کلیه اقوام و ملل اقوام و ملل عالم این امتیاز را دارد که بدون توجه به یاد بود حادثه مخصوصی روز از روزهای سال را که با ذوق و فکر و روحیه کلیه افراد بشری از نظر ارتباط با طبیعت سازگار بوده و برای آغاز سال نو برگزیده است و به جهانیان بدون اختلاف رنگ و جنس و نژاد و عقیده سال نو و آغاز فصل بهار را معرفی کرده است .
حاجی فیروز
بشارت دهنده نوروز
در ایران باستان رسم بر این بوده که چند روز به جشن نوروز مانده ، دسته ای از مردمان با نشاط در صدد تهیه مقدمات فرا رسیدن عید نوروز بوده و به دور هم گرد آمده ، شتر و یا اسبی را تهیه نموده و جوانی خوش صورت و نیک سیرت و پاک طینت را از میان خود بر گزیده و به آن جوان «میرنوروز» و یا «حاجی فیروز» نام می نهادند و جوانانی که در رکاب «حاجی فیروز» بودند ، همگی دل زنده و خوش گذران بودند، این دسته با «تار و تنبور و کرنا وشیپور» به خواندن این ترانه مشغول و به کوچه و بازار به گردش می پرداختند :
«حاجی فیروزه ـ بله . میر نورزه ـ بله . سالی یه روزه ـ بله »
در هر جایی که «شتر و یا اسب » حاجی فیروز به زمین می نشست و یا متوقف می شد صاحبخانه و یا صاحب دکان بایستی سور و سات حاجی فیروز و پیروان او را تهیه نموده و با کمال ادب و احترام تقدیم دارد. در این هنگام دختران ترشیده ، وقت را غنیمت شمرده و آمدن حاجی فیروز را به فال نیک گرفته ، دختران خود را در پستو ها زندانی کرده و بر جامه آنها هفت گره می زدند. به محض اینکه صدای تار و تنبور می آمد، مادران بیرون می دویدند و یک پسر بچه را که به دنبال حاجی فیروز روان بود به زور به خانه می آوردند و او را وادار می کردند به پستو خانه رفته و آن گره را بگشاید . این گونه مادران عقیده داشتند که از این پس برای دخترانشان شوهری پیدا خواهد شد.
معمولا حاجی فیروز یک حلقه طناب بلندی در دست راست و یک باز شکاری سفیدی هم بر روی دست چپ خود داشت . وقتی از کنار دیوار خانه ای عبور می کرد.طناب خود را از روزنه بخاری یا اجاق یا بادگیر به داخل خانه می انداخت و صاحبخانه با دیدن طناب بایستی ، بلافاصله چیزی را که دم دست دارد به طناب حاجی فیروز بسته و حاجی هم بایستی بی درنگ طناب را بکشد. حاجی فیروز هم از روی چیزی که به طناب بسته شده بود ، تفأل می زد. مثلا اگر جارویی بسته شده بود آن را به فال بد می گرفت و می گفت : «این خانه خراب خواهد شد و تمام ثروت این خانه به باد فنا خواهد رفت» و اگر نان و شیرینی به طناب بسته بودند ، آن را به فال نیک می گرفت و فریاد می زد : «این خانه به سعادت خواهد رسید.»
هنوز هم در سرزمین سبز و نشاط آور آذربایجان به ویژه در تبریز و رضائیه رسم است که از بالای بام خانه بر روی حاجی فیروز و دارو دسته او از لحاظ خوش آمد و شگون ، آب می پاشند و این آب پاشی از دوره های پیش تر به جا مانده است . در زمان ساسانیان رسم بوده که در جشن نوروز مردم بر روی یکدیگر آب می پاشیدند . این رسم کهن تا به حال در میان زرتشتیان ، ارامنه معمول است که در یکی از جشن ها مردم بر روی همدیگر آب می پاشند.
در متون قدیمی و کهن ، حاجی فیروز یا همان عمو نوروز بشارت دهنده نوروز به شمار می آمد. معمولا حاجی فیروز سر تا پا قرمز می پوشید و با نواختن بر روی یک دایره زنگی ترانه « ارباب خودم سامبالی بلیکم» می خواند . اما می دانید چرا تمام حاجی فیروزها صورت خود را با ذغال سیاه می کنند ؟
در ایران باستان کار خنداندن و شادی بخشیدن به مردم برعهده بردگان و سیاهانی بود که در سرای بزرگان خدمت می کردند. چون اغلب آنها نمی توانستند به درستی کلمات را ادا کنند ، بیانشان هم خنده دار بود . امروز این بشارت دهنده های نوروزی تقلیدی از سیاهان آن زمان را می آوردند تا مردم را بخندانند و شاد کنند.
حاجی فیروز در رشت
در رشت شب اول معمول است که حاجی فیروز با دارو دسته خود مشعل فروزان را به دست گرفته به محل دباغ خانه که در کنار صیقلان رود است می روند در آن محل دخترانی که شوهر نکرده اند به دور هم گرد آمده مشغول خواندن ترانه های نشاط انگیز محلی می شوند . پس از مدتی پسران نابالغی که در معیت حاجی فیروز هستند به دختران نزدیک شده و بندی را که هر دختری به جامه خود بسته ، باز می کنند. سپس دوشیزگان به خانه باز می گردند و در راه خانه دانه سنگ را به داخل رودخانه پرتاب می کنند اغلب دختران در این هنگام ترانه ای بدین مضمون می خوانند:
«ای حاجی فیروزـ به حق نوروز ـ حاجتم را بده امروز»
حاجی فیروز در رضائیه 
در رضائیه ، در شب اول نوروز ، حاجی فیروز و دارو دسته او به بالای مسجد جامع شهر می روند و کجاوه ای را که زینت داده بر روی آن طاق شال کشمیری کشیده و چند آیینه به آن آویخته اند ، آن کجاوه را با طناب بسته از بام مسجد واقع شده ، فرود می آورند و به زبان ترکی می گویند:« بده ـ بده بالا ـ خدا مراد تو را بدهد» صاحبخانه موظف است داخل کجاوه شیرینی ، آجیل و میوه خشک بریزد. در این هنگام حاجی فیروز ودار و دسته اش مراقب هستند که دیدند سوروساتشان تأمین شده است ، فوری طناب کجاوه را گرفته با سرعت و شادمانی به بالای مسجد می روند و این عمل را با دیگران تکرار می کنند. مخصوصاً اگر در خانه ای تازه دامادی باشد موظف است ، بیشتر شیرینی و آجیل بدهد.
 در این صورت می توان گفت ، وضعیت حاجی فیروز مانند امروز نبوده ، بلکه بیشتر جنبه تفریح داشته است . امروز حاجی فیروز در ایام نوروزدر اغلب نقاط کشور به راه افتاده و در کوچه و بازار می گردد ولی نه به آن کیفیت پیشین بلکه با طریقه گدایی از مردم چیزی می گیرند و این رسم و سنت دلپذیر باستانی که معرف تمدن و خصایل عالیه ملت ما بوده به این شکل زننده و ناپسند در آمده است .

آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: